معنی از ورزش‌های یخی

حل جدول

از ورزش‌های یخی

پاتیناژ


یخی

نوعی بستنی


غول یخی

یتی


از ورزش‌های رزمی

ووشو، یایدو

کونگ فو

ایکیدو

یایدو

جودو


از ورزش‌های انفرادی

تیراندازی


از ورزش‌های راکتی

اسکواش

لغت نامه دهخدا

یخی

یخی. [ی َ] (حامص) چگونگی یخ. یخ بودن. نهایت سردی: دهن به این یخی دیده (یا آفریده) نشده است. (یادداشت مؤلف). || (ص نسبی) هرچیز منسوب به یخ: بازیهای یخی، قالبهای یخی، توده های یخی. (یادداشت مؤلف). || یخ فروش. آنکه یخ فروشد. که فروختن یخ پیشه دارد. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

یخی

یخ‌زده، منجمد: گوشت یخی،
از جنس یخ: مجسمهٴ یخی،
(صفت نسبی، اسم) یخ‌فروش،
(اسم) ‌نوعی بستنی،

فارسی به عربی

یخی

متجمد

فرهنگ فارسی هوشیار

یخی

(صفت) یخ فروش فروشنده یخ

گویش مازندرانی

یخ یخی

سرمایی – کسی که زیاد سردش شود

معادل ابجد

از ورزش‌های یخی

1157

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری